بيوگرافي ماهسون خواننده تركيه اي
نوشته شده توسط اکبر پرستار در ساعت 22:55

بیوگرافی " ماهسون "
هر آدمی که زندگی می کنهدارای یک رویا یک زندگی نامه و یا یک رمان هست. مال یکی حزن آور ویکی پرنشاط ویکیزندگی تاریکی داره. هر انسانی از تاریکی می آد وبه تاریکی می ره. شما توان تعقیبسالهای مه آلود گذشته رو ندارید. در این نوشته تنها بخش کوچکی از زندگی من رو میتونید پیدا کنید.مادرم فاءقه آریک و پدرم چرکزبازنجیر در یک بیمارستان دولتی دربینگل با هم آشنا میشن وازدواج می کنن.مادرم از شوهر قبلی خودش دارای سه فرزند و ازدیگر شوهرش صاحب یازده فرزند شد که اونها رو تا حد جدایی پیش برد. مادرم من رو چهارماه حامله بود که از پدرم جدا شد و به دیار بکر کوچ کرد.چهارمین و آخرین بچهء خودشرو به دنیا آورد و اسمش رو عبدالله گذاشت. عبدالله اسمی است که مادرم روی من گذاشت. در پنج سالگی با تعویض شناسنامه توسط پدرم اسمم ماهسون شد.
دیاربکر:
بهعبارتی دیگر دیاربکر با تاریخ 9000 ساله و اولین مرکز مس**** دنیا و منطقهء گستردهتمدن انسانیت با تاریخ وخاک جادویی. دیاربکر سرزمین ضیاءگوکالپ ها وعلی امری ها- سلیمان نظیف ها و احمد عارف ها و سرزمین بلبل ترانه ها جلال. دیار بکر سرزمین خوشآوازه خوان ها سرزمین مارها ، عقرب ها، رنج ها، سختی ها و به همان اندازه دیار بکرسرزمین پر غرور.
در منطقهء عرب شیخ این شهر در خانه ای که مجموعا" یک اتاق داشتبه دنیا اومدم. برادرهای ناتنی ام که از شوهر قبلی مادرم بودند (اسماعیل آریک ،محمود اریک و مصطفی آریک) از به دنیا آمدن من خیلی خوشحال شدند و منو مثل برادر تنیخود بزرگ کردند.من شوکت پدری رو از اونها دیدم چون اصلا" پدرم رو نمی شناختم. اولینبار پدرم رو یه دفعه در 6 سالگی از دور دیده بودم. از شش سالگی به بعد در بعضیتعطیلات شش ماهه که به دیدار مادربزرگم می رفتم پدرم و بقیه برادرانم رو تنها دراون زمان می تونستم ببینم. دوره ابتدایی رو در مدرسه ابتدایی سلیمان نظیف و دورهراهنمایی رو در مدرسه علی امری و دبیرستان رو در مدرسه جمهوریت دیار بکرخوندم.
شروع موسیقی:
پسر خاله ام آیخان باران در بین آقوام آدم دوست داشتنیای هست و خیلی هم خوب ساز می زد. دفعه اول در برابر آیخان لرزان لرزان اولین شعریرو که یاد گرفته بودم خوندم. آیخان تحت تاثیر صدام قرار گرفت.از اون روز به بعدآیخان کار مداوم رو با من آغاز کرد. حضور اول من در صحنه در دبیرستان جمهوریت بهتحقق پیوست. مادرم و برادرانم دکتر یا مهندس شدن من رو میخواستند. تاثیر موسیقیروی من خیلی زیاد بود. هر روزم با موسیقی می گذشت.در ذهنم آواز خواندن در کنسرت هارو پرورش می دادم. به سختی می تونستم تصمیم بگیرم که مهندس خواهم شد یا دکتر ویا یکهنرمند.در سال 83 و 84 در فستیوال دیار بکر در مسابقات آواز خوانی برای مطرحشدن خودم رو آزمودم. در دومین دوره شرکت در مسابقات برای اول شدن مصمم بودم. در سال 84 در دیاربکر کاست آماتوری من توسط یک راننده اتوبوس ( محمد تاریح) به گوش تهیهکننده ای به نام مصطفی گونش رسید و مصطفی گونش صدای منو خیلی پسندید و منو بهاستانبول دعوت کرد.برای موفقیت و رسیدن به هدفم 1800 کیلومتر مسافت روبه اون شهرکهن طی کردم. سوالات زیادی در ذهنم وجود داشت. در بین میلیون ها نفر انسان در درچنین کلان شهری چه کسی می دونه که زندگی چقدر سخته؟ خیالات و امیدهایی داشتم اما ازیک طرف ترس و وحشت هم داشتم.زندگی تا پایان عمر ، برای دنیا ، عشق، غم، حسرت، غربت. مجادله من در سال 84 در ماه سپتامبر با ورودم به استانبول شروعشد.
استانبول:
جایی که همسایه همسایه رو نمی شناسه ، آدم آدم رو نمیشناسه،این شهر استانبوله. چطور ساکنان استانبول به اونجا کوچ کردند و اومدند همترسناکه هم پر رمزو راز و هم باز پس گیری شهر ( از دست قوم اشغالگر شهر) به نظر منخیلی زیباست. چگونگی اون رو هیچکس به درستی نمی دونه.آلبوم اولم رو در سال 84در ماه کاسیم ( نوامبر) به دنیای موسیقی عرضه کردم. در پی اون 7 آلبوم دیگهاومد5 .سال تموم گذشته بود. در این مدت خونه ام اتاق شماره 314 هتل لاله بود.اینهتل در جاده مسیح پاشا گل سرسبد هتل ها بود. در سال 89 تصمیم گرفتم برای تهیه البومو هرچه زیبا شدن کارهام در موسیقی و وارد شدن به عرصه کنسرواتوری در امتحان دانشگاهشرکت کنم. دانشگاه دولتی فنی موسیقی ترک.
سالهای کنسرواتوری:
مکان اجرایموسیقی. اولین کنسرواتوری موسیقی ترک در ترکیه.در سیاست موسیقی مدرسه موسیقی کمبود. اما چه افسوس که در اثر سستی دولت یک مدرسه موسیقی موجود بود. در مقابل اینسیستم آموزش ضعیف من اراده قوی ای داشتم. مدرسه آموزشی هنرمندان ترکیه متاسفانه بهدست فراموشی سپرده شده بود و دیگر یک موسسه مورد علاقه نبود و ارزشی نداشت. جهانیشدن هنر مرهون ارزش پیدا کردن هنر میان جوامع و مردم هست. امیدوارم سیاستمردانی کهبه هنر و هنرمند ارزش قایل میشن مسوول موسسه های آموزشی بشن.
بازگشت بهموسیقی:
در سال92 با حلمی توپ اوقلو آشنا شدم که به من پیشنهاد یه البوم کرد. منبا این پیشنهاد که بعد از 4 سال به من شده بود در سال 93 با آلبوم نامی عالم بویساکار حرفه ای خودم رو آغاز کردم.
ورود به صحنه:
در سال 94 در کازینوی چاکیل بههمراه بولنت ارسوی ( خواننده) به صحنه رفتم.
اولین سریال:
در سال94 برایاستار تی وی سریال عالم بویسا رو در چند قسمت کار کردیم.
در سال 93 بود که مصممشدم به:صلح،دوستی،برادری،ساخت اثری جهت محبت،با هم بودن ،دین،زبان،مذهب،یهدیدسیاسی جداگانه.
با عصر تکنولوژی همراه شدن.یک موزیسین تولید کننده ومدیروسازمان دهنده باشم.سرمایه گذاری برای موسیقی.نمونه کامل یک هنرمندبودن. دست کم هر 2.5 و یا 3 سال یک آلبوم ساختن.با زنان به برنامهنیامدن.تصدیق اولین ها. (آماتور ها)به با ارزش ترین انسان ها اهمیت قایلشدن. سالی که در استانبول بودم هر روزش جدا ، هر لحظه اش یک غم جداگانه و یکمجادله در سالهای مه آلود گذشته مقاطع رو گذروندم

 



:: موضوعات مرتبط: بيوگرافي ماهسون ، ،

صفحه قبل 1 صفحه بعد